اجتماعی

فیلم خیابان شرم Street of Shame 1956

خیابان شرم (1956) به کارگردانی «کنجی میزوگوچی» داستان زندگی زنان روسپی در ژاپن پس از جنگ جهانی دوم است. فیلم روایتگر ویرانی، فقر، فلاکت و بیکاری وسیع در این دوران است. خیابان شرم دورانی را به نمایش میگذارد که در آن خودکشی راهی غالب برای پایان دادن به زندگی فقرایی است که نمیخواهند از راه دزدی زنده بمانند. همچنین فیلم نمایش سالهایی است که له کردن فقرا زیر چرخ توسعه(!) برای تبدیل شدن ژاپن به کشوری به اصطلاح متمدن اتفاق میافتد. هرچند پدیده‌ی روسپیگری نه تنها مختص این دوره بلکه قبل و بعد آن نیز در ژاپن وجود داشته است اما در دوران فقر گسترده و بحرانهای اجتماعی، خیل عظیمی از فقرا را به کام خود می‌کشاند.

«سرزمین رویاها» نام روسپی‌خانه‌ای است که داستان فیلم در آن شکل گرفته است. به راستی نیز این روسپی‌خانه بیش از اینکه مکانی برای رسیدن به رویا برای مشتریان باشد، سرزمین رویاهای برباد رفته‌ی روسپیان مشغول به کار در آن است. «یومیکو» مسن‌ترین زن این روسپی خانه است که پسری جوان دارد و با روسپیگری فرزند خود را به ثمر رسانده است. آرزوی داشتن خانه و اینکه پسرش او را تحت تکفل خود ببرد از رویاهای این زن است. ترانه خوانی ماندگار او در دو صحنه از فیلم، مخصوصا آخرین صحنهای که در آن حضور دارد شاید به دردناکترین شکل ممکن نشانگر آرزوهای بربادرفته‌ی این زن از نوجوانی تا آن لحظه است:

« من دختری 16 ساله از منچوریا هستم، مارس سال بعد که برف بهار شروع به آب شدن کرد و گل‌ها شکوفه دادند به بهار خوش آمد میگویم. به روستای کناری میروم و با نامزدم ازدواج می‌کنم. اونجا منتظرم خواهد بود …».

«یوری» روسپی دیگری است که به خاطر بالا رفتن سنش مشتریان کمی دارد، همیشه بدهکار است و در آرزوی ازدواج کردن، داشتن کار آبرومندانه و یک زندگی معمولی است. او برای رسیدن به این آرزو نیز تلاشهای خود را میکند. او سرشار از آرزوهایی است که تا به آخر فقط آرزو ماندند.

«هانائی» یکی دیگر از کارگران جنسی این روسپیخانه است. این شخصیت قویترین ،امیدوارترین و شاید واقعنگرترین روسپی سرزمین رویاهاست. وی تن خود را برای تامین مخارج درمان همسر و هزینه‌های زندگی خانوادهی سه نفرهشان به فروش گذاشته است. دیالوگ به‌یاد ماندنی او در بخشی از فیلم، قطعا یکی از مهتمرین حرف‌ها و پیام‌هایی است که کارگردان سعی کرده در فیلم آن را به بیننده منتقل کند.:

« ما چه طور میتونیم ژاپن را یک کشور مدرن بنامیم وقتی من حتی نمیتونم برای بچه‌ام شیر بخرم. من زنده می‌مونم تا ببینم که چطور این کشور از این مرحله عبور میکنه. و بعنوان یک شاهد زنده می‌مونم با همین چشمای خودم برچیده شدن احتمالی روسپیگری رو ببینم. با همین چشم‌های خودم خواهم دید.»

«یاسومی» روسپی جوان و زیبایی است که به خاطر تسویه بدهی پدر و نجات او از زندان مجبور به تن فروشی شده. به گفتهی یاسومی زندگی او فقط به خاطر پول تباه گشته است. این زن در ابتدای جوانی و با وجود اینکه سن کمی دارد به شخصیتی تبدیل شده است که برای بازیافتن آرزوهای از دست رفتهاش و نجات خود از آن روسپیخانه دست به دروغگویی، فریب ودزدی از مشتریانش میزند.

فیلم خیابان شرم Street of Shame 1956

شخصیت متفاوت این روسپیخانه «میکی» است. میکی نه قربانی فقر که بلکه قربانی خانوادهی تهی شده از احساسات یک پدر پولدار است. میکی حاصل روابط خانوادگی معیوب یک هتلدار منفعت طلب است. تفاوت خانواده‌ی میکی و خانواده‌ی زنان فقیر به یکی از نقاط کلیدی این فیلم تبدیل شده است.

نکته‌ی قابل توجه دیگر موجود در فیلم، تصویری است که به درستی از صاحبان روسپیخانه‌ها به نمایش گذاشته میشود. این سرمایه‌گذاران جیب‌های خود را از به فروش گذاشتن اندام‌های جنسی کارگرانشان پر از سود می‌کنند. آنها به شدت در مقابل هر گونه سیاستی که کارگران جنسی را مورد حمایت قرار دهد مقاومت خواهند کرد.

کارگردان با بردن دوربین به داخل این روسپیخانه و نمایش زندگی واقعی کارگران جنسی، تصویری متفاوت از آنان به ذهن متبادر میکند. او در واقع دید همگانی به این زنان را مورد پرسش قرار می‌دهد و در تمام فیلم به دنبال پاسخ دادن به این سوال است که روسپیگری بر چه پایه‌ای شکل میگیرد. از نکات هوشمندانه‌ای که در فیلم به کار گرفته شده است دقت کارگردان به بازنمایی نقش دولت در شکل گیری، حفظ حیات و ناتوانی ساختاری آن در از بین بردن این مسئله است. لایحه‌ی ضد فحشایی که دولت ژاپن در دستور کار میگذارد مثل همیشه با شکست روبرو می‌شود. تعطیلی روسپیخانه‌ها و حمایت از کارگران جنسی از طرف دولت بذر آرزویی است که سیاست‌مداران به اهداف متنوع در دل آنان میکارند. آرزوهایی که فقط تصویری از آن‌ها ساخته میشود.

از همه‌ی این‌ها که بگذریم به پایان بندی فوقالعاده‌ی خیابان شرم میرسیم. صحنهای که در آن دختری نوجوان توسط صاحب روسپیخانه آراسته میشود تا برای اولین بار بدن خود را به معرض فروش بگذارد. اولین تلاش‌های این دختر بچه برای جلب مشتری به همراه موسیقی خاص و عجیبی که در ابتدای فیلم نیز پخش میشود صحنه‌ای منزجر کننده از جامع‌های ارائه میدهد که این دختر قربانی آن است. در پایان میتوان گفت که «خیابان شرم»، به راستی شرم از وجود جامعه‌ای است که چنین خیابان‌هایی در آن شکل میگیرند.

‫3 دیدگاه ها

  1. رفقای عزیز سینمای کارگران
    سلام

    استفاده از اصطلاح «کارگر جنسی» نه به لحاظ سیاسی و نه به لحاظ نظری درست نیست. کارگر فروشندۀ نیروی کار خویش است و نه خدمت ناشی از “به کار بردن نیروی کار”. تنفروشی بدون در نظر گرفتن جوانب دیگر و از منظری بسیار فروکاست گرایانه فروش نوعی خدمت است. البته این تنها نکته ای نظری نیست. زمانیکه از تنفروشی با «کارگر جنسی» یاد می کنیم، و بنا به قاعده اتحاد میان کارگران را نیز در نظر داریم، به نوعی اتخاد سیاسی میان کارگران و این قشر را تبلیغ می کنیم. البته سخن من به این معنی نیست که این قشر از توده ها بی ارتباط به طبقۀ کارگر هستند. بیگمان بیشینۀ این قشر از پایین ترین بخش های طبقه کارگر هستند که هستی آن ها را سرمایه داری به تباهی کشانده است. شاید با بیان مارکس بتوان از لمپن پرولتاریا استفاده کرد. اما به هر حال کارگر چندان جنسی نامناسب است.

    به باور من استفاده از «کارگر جنسی» این به رسمیت شناختتن تنفروشی به مثابه یک «شغل» است، امری که باز هم به نظر من درست نیست.

    اگر فرصت شد، میکوشم در نوشته ای مفصل تر به این موضوع بپردازم. اما در حال حاضر از رفقای عزیز «سیکار» میخواهم که اگر با ینده هم نظر هستند، افزون بر تایید نظر من برای انتشار اگر لازم می دانند توضیحی برای مخاطب در معرفی قرار دهند.

    با درودهای رفیقانه

  2. رفیق اصغر عزیز
    قبل از هر چیز دمت گرم که این همه دقت نظر داری.
    ولی یه جورایی حرفت برام ناروشنه و کاش بیشتر توضیح بدی.
    تصور من اینه که بحث کارگر جنسی از چند منظر قابل بررسی و بحثه.
    یک اینکه چه ما روش اسم بزاریم و چه نه این موضوع وجود داره و منتظر این نیست که ما بهش رسمیت بدیم یا نه یا به قول یه دیالوگ تو خود فیلم مدت سیصد ساله که اون محله و قرن هاست که چنین محلاتی وجود داره. روش های بورژوایی با گذاشتن اسامی ای چون کاذب و … سعی دارن وضعیت کنونی که این مشاغل رو به وجود اورده بپوشانند ولی کمونیستها این مشاغل را به عنوان اموری که واقعیت دارند پذیرفته ریشه آن را در جامعه موجود توضیح داده و همزمان با جامعه موجود به گورستان تاریخ خواهند فرستاد.
    دو اینکه آنگونه که من میفهم بدین صورت است: کارگر فروشنده نیروی کارش است و این موضوع به عنوان فروش زمان کار مشخصی از کارگر در جامعه ظاهر می شود. بروز پدیداری این مساله به شکل فروش کارها و حرفه ها مشخص در جامعه در می آید و این تصور را خلق می کند که کار نه «نیروی کار» بلکه «کار» خود را می فروشد.
    در مورد یک کارگر مثلا تراشکار بدین گونه است که اون اشیایی که تراش داده بلکه ساعت کاری خود را به فروش میرساند و بروز آن میشود بهربرداری کارفرما در آن ساعت مشخص از دست ها مهارت و مغز آن کارگر تراش کار. همین موضوع برای خدمات نیز صادق است. معلم در سیستم اموزشی زمان کار خود را به به کارفرمای اموزشی می فروشد و کارفرما نیز در آن تایم مشخص توان ذهنی معلم را در خدمت خود میگیرد. حال در این مورد مشخص نیز به آن چه من تصور میکنم که می توان کارگر جنسی را به کار برد چون یک زمانی فرخته می شود و خریدار از فروشنده آن زمان هرگونه که صلاح بداند استفاده می کند. هر چند نمی توان از بیان این موضوع در قالب کلمات مشمئز نشد . این موضوع اوج ازخودبیگانی و ناانسانیت نظام مبادله ای است که در سرمایه داری به نهایت گندیدگی خود رسیده است ولی تغییری در منطق آن نمی دهد.
    ارادتمند

  3. سلام خدمت همه دوستان
    فرض کنیم روسپی، کارگر جنسی باشد، یعنی کارگر باشد و کاری انجام بدهد. کار دو جنبه دارد، یک جنبه خاص کار، که کیفیات متنوع کار رو در بر میگیره مثل نجاری بنایی و بقیه کارها، یک جنبه عام کار، که اون کار مجرد انسانیه، اون چیزی که باعث میشه ما به همه اون فعل‌ها بگیم کار. کار روسپی اگر بخواهد کار باشد باید شرایط کار عام بودن رو پاس کنه تا بشه به عنوان یه کار کیفیتا متفاوت پذیرفتش.
    کار عام، فعلی است هدفمند که کارگر (فاعل) با صرف قوای جسمانی بر روی موضوع کاری (مفعول) انجام میدهد.
    مثلا معلم تدریس می‌کند، جنبه عام کارش میشه صرف قوای جسمانی برای کاری یعنی تدریس موضوع درس به دیگری، موضوع کار که میشه موضوع درس، خودش (معلم) نیست، یه چیزی خارج از خودشه یعنی مثلا تاریخ
    نجار جنبه عام کارش اینه که قوای ذهنی و جسمیش رو از طریق دست و ابزار کار به موضوع کارش (چوب) انتقال میده

    این در مورد روسپی چطور میشه؟ روسپی فعلش چیه؟ موضوع کارش چیه؟ و ابزارش چی؟ فعلش در اختیار گذاشتن جسمشه، قوه روسپی تسلیمه، موضوع کارش نیاز جنسی شخص دیگریه، فاعلیت روسپی همزمان منفعل بودنه یعنی تجسم صرف قوای روسپی، فعلیت یافتن اون قوه میشه چی؟ میشود “موضوع فعل دیگری (مثلا آن مرد) قرار گرفتنِ فاعلی (خود روسپی)”، در قیاس با معلم که فعل معلم انتقال اطلاعات و شرح موضوعیه، فعلی باید انجام بشه توسط خود معلم بر موضوعی خارج از خود معلم، فعلیت قوای معلم میشه موضوع فعل “گوش دادن” قرار گرفتن چیزی که معلم بیانش میکنه، همون مثلا درس تاریخ، فعل دانش آموز اینجا بر معلم انجام نمیشه بر مثلا تاریخ صورت میگیره، بر تجسم یا بالفعل شدن قوای معلم، در مورد روسپی، فعلی باید انجام بشه توسط فاعلی خارج از وی بر موضوعی که خود اوست. تفاوت بنیادی‌ای که جنبه کار عام بودن رو از کار روسپی میگیره اینجاییه که روسپی قوه کارش رو نمیفروشه بلکه خودش رو تبدیل به موضوع کاری میکنه. در نتیجه کار جنسی از آنجا که کار عام نیست، کار خاص هم نیست و اصلا کار نیست که کارگر جنسی بتواند کارگر باشد.

    اما این یک جنبه است که از منظر تعریف خود کار برمیاد. روسپی ارزش اضافه تولید میکنه شغلش، یعنی برای صاحب اون روسپی‌خانه ارزش آفرینه. این آیا کار اونو تبدیل به کار میکنه؟ (اگر بکنه اون گدایی حالا چه زن چه مرد چه بچه، که توسط یه آدمی اداره میشه کار گداییش هم کارگره، یعنی مولد بودنه ملاک نیست!)

    در فرآیند ارزش آفرینی کار، کارگر قوه کارش رو به صاحب ابزار تولید برای مدت معینی میفروشه، معلم توانایی تدریسش و دانشی که کسب کرده رو میفروشه، تراشکار توانایی کار با ماشین رو و غیره. روسپی چطور؟ روسپی با سلب اراده از خودش جسمش رو برای مدت معینی در اختیار دیگری میگذاره.
    حالا شاید بگیم خب معلم و برنامه نویس و … هم جسم خودشون یا قسمتی‌ از اون رو در اختیار صاحب مدرسه مثلا میذارن، اما خب اشتبا میگیم! میگیم فروش قوه کار، یعنی قوه ای هست که فعلیت اون در موضوعی مجسم میشه، اون قوه به مدت معینی فروخته میشه، نه تنی که قوه ازش بر میاد
    بازم شاید بگیم روسپی تنی که قوه ازش برمیاد رو نمیفروشه، بلکه قوه لذت بردن از جسمش رو میفروشه، این قوه لذت بردن در اختیار یا در مالکیت روسپی نیست که بخواد بفروشه و با چنین فرضی روسپی قوای شخص دیگری رو فروخته.

    برعکس او برنامه نویس ذهن خودش رو در اختیار صاحب شرکت نمیذاره، اون قوای ذهنیش (قوای ذهنی هم مزخرفه! همون قوای جسمه) رو میفروشه که میتونه باهاش برنامه بنویسه و نهایتا صاحب شرکت صاحب برنامه خواهد بود یا معلم جسم خودش یا پاره‌ای از اون رو برای تدریس نمیفروشه، بلکه اون قوه تدریسش رو میفروشه و با آموزش دانش آموزان اون قوا رو تحقق میبخشه و مالک مدرسه کسب درآمدش از تحقق اون قوه است.

    در نهایت و همه اون حرفها به کنار، چه پراتیکی در تعریف کارگر جنسی وجود داره؟ بگیم کارگر جنسی که چی بشه؟ من نمیدونم فایده‌ش چیه برای اونی که موضوعش طبقه کارگره، نمیدونم از این چی برمیاد، چه نوع آگاهی‌ای برآمد این تعریف خواهد بود و کجا و کی میشه این جماعت رو نیروی مترقی‌ای دید که برای طبقه کارگر مبارزه کنند؟ این تعریفیه که منشاش فمنیستای لیبرال هستند، از نگاه آدم لیبرال همه محترمند، البته تا اونجایی که علیه مناسبات سرمایه‌داری قیام نکنند، نمیشه کارگر و اون تیپ فمنیست هم کلام بشن، یعنی فایده‌ای نداره.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا